وجه تمایز صنعت ساخت با صنایع دیگر، مثل کارخانجات این است که بر خلاف کارخانه که افراد با کاراییهای مختلف در کنار هم روزها در قالب فعالیتهای روتین کار میکنند تا هزاران محصول مشابه تولید کنند ولی در صنعت ساخت، افراد و گروههای مختلف، برای مدت محدودی با هم همکار میشوند تا در پایان بازه زمانی یک محصول منحصر به فرد به اسم ساختمان تولید کنند. تعریف پروژه هم به این صورت است و با تولید محصول تکراری تفاوت دارد. در یک کارخانه بعد از مدتی کارها روال مناسبی را طی می کند؛ گروهها با نیازها، شیوهی کار، سرعت و روحیهی همدیگه آشنا میشوند و بعد از مدتی تقریباً همه می دانند که هر کسی مسئول چه کاری است. اما به خاطر شیوه انجام کارِ پروژهمحور در صنعت ساخت، هیچ کدوم از این موارد، به راحتی به دست نمی آیند.
در صنعت ساخت، با توجه به نوع و مشخصات پروژه، مدیران پروژهها، نقشههای ارتباطات پروژه تهیه می کنند به طوریکه در آنها تقریباً به تمامی نیازهای ارتباطی پروژه فکر شده و نحوه و زمان ارتباطات و اشخاص و تمامی ریزهکاریها مشخص شده است. تمامی مکاتبات پروژه توسط تیم مدیریت پروژه، مدیریت و بایگانی می گردد تا در مواقع لزوم مورد دسترسی قرار بگیرند و در آخر برای بررسی و تحلیل و افزودن به دارائیهای نهفته سازمان استفاده گردند.
اگر شما آشنایی مختصر با نحوه مدیریت ارتباط در صنعت ساخت دارید؛ حتما با خود فکر می کنید که موارد عنوان شده بالا در شرکتها ردگیری و انجام شده و نقشههای ارتباطات تهیه، مکاتبات در زمینههای مختلف انجام و سپس برای هر موردی فرم مخصوصی تهیه شده و به مرجع مربوطه ارسال و سپس بایگانی می گردد. پس چه اشکالی در نحوه انجام مدیریت ارتباطات پروژه وجود دارد؟ شکی نیست که تمامی موارد ذکر شده مهم و قابل پیگیری هستند ولی شیوه انجام این فرآیندها است که هنوز به شکل سنتی صورت میگیرد و علاوه بر هزینههای فراوان برای رسیدگی، کارایی مورد نظر را ارائه نمیدهد. بنابراین با توجه به پروژه محور بودن صنعت ساخت، اهمیت مدیریت ارتباطات بر کسی پوشیده نیست که در پست های بعدی به آن اشاره خواهد شد.